سفره هفت سین دیدو بازدید جشن و شادی خبر عید را می دادند و من تنها در کنجی نشسته ام آب شدن برف ها باز شدن شکوفه ها برگشت پرستوها نوید بهار را می دادند و من تنها دور از همه در کنجی نشسته ام غم و غصه سکوت و درد نهفته حرف های نگفته حضور دلتنگی را اعلام می کردنند و من تنها بی همنفس در کنجی نشسته ام ملک الموت با هیبت بی مثالش اجل با ترس و مخوفش خبر مرگ مرا آوردنند و من تنها بی یارویاور در اتاق غمزده ی خود نشسته ام آخرین نفس آخرین لحظه زندگی آخرین نبض نزدیک می شود حسرت آخرین نگاه حسرت آخرین وداع حسرت آخرین دیدار گلویم را خشک کرده بود و من همچنان تنها نشسته ام جلیل میاحے,تنهایی,تنها,تنهایی لیلا ...ادامه مطلب