گفتا،بعد از این خواستی بری من نیستمگفتم، آشفته حال و پریشان من کیستمگفتا،بید لرزان و در معرض افتاده ایگفتم،عمریست که با طوفان همزیستمجلیل میاحی + نوشته شده در دوشنبه پانزدهم آبان ۱۴۰۲ساعت 11:16  توسط جلیل میاحی | بخوانید, ...ادامه مطلب
یاد آن زمستان بخیریاد دوستان, دبستان, بخیربازی های بچگانه داشتیمقصه های شبانه داشتیمگاهی ترس و گاهی خندههمه خوب و آموزندهخوش بود آن روزگارآن مدیر و آموزگارمی دویدیم بی گمانمیچیدیم گلِ ارغوانسوت می زد پا, ...ادامه مطلب
بگذار بر شانه هایت سالها،بخوابم و غم و اندوه را در آن چشمان زیبایت به فراموشی بسپارم بگذار از افکار عتیقه و کهنه ام بگریزم و خودم را از زندان محرابت برهانم بگذار از چشمان یاسمین ات، وضو بگیرم و بدون هیچ ترسی برایت نماز برپا کنم جلیل میاحے + نوشته شده در یکشنبه سی و یکم اردیبهشت ۱۳۹۶ساعت 12:13 توسط جلیل میاحی | , ...ادامه مطلب
اشخاصی در زندگی من حضور دارند که، بودنشان، سعادت و خوشبختی است وجودشان، زندگی مرا زیبا می کند قلبشان، رنگی خاص به حیاتم می دهد عشقشان، پاک و بی ریا،صادق و طاهر است رفاقتشان، بزرگترین گنج دنیاست کلامشان، روح مرا معطر و مزین می کند لبخند شان، امید را در دلم روشن می کند آنها همیشه،نوشته هایم را می خوانند، بدون اینکه بفهمم، مراقب من هستند، حالم را از تن صدایم و لحن گفتارم می فهمند، تمام احساسم را درک می کنند، همیشه روحم را قبل از خودم،صدا می کنند، در تمام شادی هایم و غم و غصه هایم شریک می شوند، آنها نمی توانند دوری مرا تحمل کنند و همیشه درکنارم حضور دارند مانند یک کوه پشت من ایستاده اند آنها مستحق کلید قلبم هستند،، خدایا آنها را از هرنوع بیماری و بلا دور بفرما تقدیم به دوستای خوبم جمال و حمید جلیل میاحے ,دوستان خوب من,دوست خوب من,دوست خوب من سلام ...ادامه مطلب
بعد از بهار از تابستان گفتیم از پاییز نوشتیم و حال زمستان در راه است زمستان با شب های سرد و طولانی همراه دریایی از احساس و دلتنگی رویاهای دست نیافتنی باران و خاطرات به یاد ماندنی با قصه های پدر بزرگ در کنار آتش بخاری و گرمای زیر کرسی همراه خاطرات گذشته و صدای برخورد قطرات باران بر بام و شیشه های پنجره زمستان در راه است جلیل میاحے,زمستان در راه است,شعر زمستان در راه است,سریال زمستان در راه است ...ادامه مطلب
بگذار عاشقت باشم بگذار عشق را درون روح و قلبت بکارم بگذار همانطور که دوست دارم تورا ببینم بگذار عشق تورا بالای همه اسطوره ها و بر در و دیوارها بنویسم بگذار صدای نفس هایت را بشنوم بگذار در رویای بی انتهای تو زندگی کنم بگذار تورا در سکوت خود مخفی کنم جلیل میاحے,بگذار عاشقت باشم ...ادامه مطلب
و باز هم شب فرا می رسد ... و تاریکی همه جا را خواد گرفت... و باز قلب ها و چشم ها متفاوت می شوند...... در ان تاریکی شب ... در اینجا قلبی در اتش فراق عشقش در حال سوختن است.... و جای دیگر صدای ضربان تند قلبی شنیده می شود که برای عشقش می تپد..... در اینجا چشمانی بسته و بخواب نرفته و اشک از اعماقش به بیرون سرازیر میشود... وجای دیگر چشمانی از عشق و محبت خمار و کم کم بسته شده است.... وای از شب و تاریکی اش که همیشه در ان قلبها و چشم ها متفاوتند... جلیل میاحے,شب و تاریکی,شعر شب و تاریکی,شب تاریکی,شب تاریکی علی لهراسبی,شب تاریکی لهراسبی,شب است و تاریکی,تعبیرخواب شب و تاریکی,تعبیر شب و تاریکی,شب تاریکی از علی لهراسبی,ترس از شب و تاریکی ...ادامه مطلب
بگذار در میان احساس پاک تو شنا کنم تا از اتش افکارم در امان باشم بگذار در میان باغ های دلتنگی نام زیبای تو را بکارم و با اشک انتظار ابیاری کنم بگذار ....... جلیل میاحے,بگذارید,بگذار و بگذر,بگذار آمین دعایت باشم,بگذار تا بگریم,بگذار تا مقابل روی بگذریم,بگذار زندگی کنم,بگذارید هواری بزنم,بگذار یا بگزار,بگذارید و بگذرید,بگذاریم احساس هوایی بخورد ...ادامه مطلب