دل نوشته های من

متن مرتبط با «زیباترین رویای عاشقانه ی من» در سایت دل نوشته های من نوشته شده است

عشق و کین

  • عشق، من در سینه پنهان کرده امجای احساس عقل زندان کرده امچو عقل حاکم نباشد بر وجودکینه ها با عشق مهمان کرده امروزی کین بر عشق یورش می بردچون وجود کینه کتمان کرده امچو کین سنگ است و عشق آتش جانهاعقل و دل در سینه ویران کرده امجلیل میاحی + نوشته شده در  چهارشنبه شانزدهم اسفند ۱۴۰۲ساعت 16:0&nbsp توسط جلیل متفرقه (میاحی)  |  بخوانید, ...ادامه مطلب

  • دیر کردی نیمه ام

  • در تپش دیروزها و امروزهادر عطش هرشب و هرروزهارخنه در دشتِ دل کردی به زورمرا در حد جنون بردی به دورسکوتِ دل در صدایم نشست بغضی شد و در گلویم شکستدیر کردی نیمه ام دیر آمدیبا دیگری رفتی و پیر آمدیبغلت را برای غیر گشودیغزلت را برای من سرودیآمدی کاسه دل، پرشور کنی؟یا که چشم مرا، پر نور کنی؟با حسِ قشنگ به رویا ببری؟سیراب زعشق به دریا ببری؟حال که تن پیچید با غیر آمدیدیر کردی نیمه ام دیر آمدیجلیل میاحی + نوشته شده در  شنبه پنجم اسفند ۱۴۰۲ساعت 0:41&nbsp توسط جلیل متفرقه (میاحی)  |  بخوانید, ...ادامه مطلب

  • ای بهترین سرآغاز

  • بیا جاری شویمدر رگهای همدیگر تا که عشقی بجوشدقلبی عاشق شودو شکوفه ی انتظار از دیدار برویدو آغازی بی پایانبا نام تو شروع شودآنگاه می دانممدهوش خواهم شداز اینکه تورا دارماز خود بی خود خواهم شداز با تو بودنای باران خاطره هاشور بودنت رابنشان بر باغچه ی دلماز تو گریزی نیستبا تو پایانی نیستهمیشه و تا ابدتو آغاز خواهی ماندای سرآغاز بودنبرق نگاهت رابه قلب های نگران و پریشان درکلبه های تاریک و بی نور بسپارجلیل میاحی + نوشته شده در  یکشنبه ششم اسفند ۱۴۰۲ساعت 3:21&nbsp توسط جلیل متفرقه (میاحی)  |  بخوانید, ...ادامه مطلب

  • دلم گیر است

  • دلم گیر است به تن و بویشدوخته نگاهم به یک سویشبه چشم و ابرو به گیسویشنفسم بند است به تار مویشجلیل میاحی + نوشته شده در  شنبه دوازدهم اسفند ۱۴۰۲ساعت 1:15&nbsp توسط جلیل متفرقه (میاحی)  |  بخوانید, ...ادامه مطلب

  • من برگشتم

  • من برگشتم با همون اَخم وتَخمبا همون خنده هامانند قدیم،به مثل گذشته هامن هنوز همونم پر از دیوانگی و جنونمچرا که،عشق تو ریشه کرده توی خونممن هستم که بودمکه برایت شعر می سرودمبا عشق با همه ی وجودمبغل برایت می گشودماز برای تو من آمدمو دیدمت از دورپُر حرارت و پرشوربا چشمانی وسیع و پرنورتو هم همان بودیشاد و خندوندیونه و مجنونمثل همیشه با عشق مفتونوقتی مرا دیدیناگهان خندیدی خنده ات برای چه بود؟نمی دانم ...من دستت را گرفتم نرم بود و لطیفزیبا بود و ظریف مثل آن وقتها امادیگر نداشت گرمابوسیدم تو را تو هم بوسیدی مرااما بوسه هایت مثل همیشه گرم و عاشقانه نبودانگار احساست صادقانه نبودبوییدم تو را ولی...بوی عِطر شیرین تنتمغلوب بوی عِطر تلخ پیراهنتشده بوده و نگاه گرم و سوزان طلوع چشمانتبه غروبی غمگین و سرد تبدیل شده بوداما تو هنوز برای من همان بودیهمان آرام جان من درجهان بودیجلیل میاحی + نوشته شده در  دوشنبه سیزدهم آذر ۱۴۰۲ساعت 12:30&nbsp توسط جلیل متفرقه (میاحی)  |  بخوانید, ...ادامه مطلب

  • فریاد بی صدا

  • بوی خوشِ بریدن چمنفریاد است و سخنفریادی که ندارد صدا فریادی که ندارد دهنجلیل میاحی + نوشته شده در  یکشنبه پنجم آذر ۱۴۰۲ساعت 16:31&nbsp توسط جلیل میاحی  |  بخوانید, ...ادامه مطلب

  • ملکه ی ذهن

  • هیچ وقت به یاد نیاوردم تورازیرا ،،،هیچگاه فراموشت نکرده بودم.جلیل میاحی + نوشته شده در  یکشنبه دوازدهم شهریور ۱۴۰۲ساعت 11:3&nbsp توسط جلیل میاحی  |  بخوانید, ...ادامه مطلب

  • دلنوشته ،دنیای احساس

  • در دنیای احساسدلتنگ تو شدم و در دریاے رویایت سفر کردم،بادهاے آرزو به سمت ساحلی مرا هدایت می کردند،که فقط شاهد حضور تو بود.وقتیکه رسیدمآفتاب در حال ناپدید شدنغروب در حال شکل گرفتن،و شفق با رنگ های سرخ و زرد و نارنجے اشخودنمایے می کرد.دیری نگذشت که غروب،ما را ترک کرد و شب،با تمام زیبایهایش به استقبال ما آمد،آن شب،من بودم و تو و سکوت،ناگهان ماه لبخندی زدو ستارگان پایکوبے کردندتاریکے شب را شکستندو به تماشای ما نشستند،در آن لحظه تنها آرزوی من، ماندن در کنار تو بود.جلیل میاحی + نوشته شده در  پنجشنبه سی و یکم فروردین ۱۴۰۲ساعت 0:21&nbsp توسط جلیل میاحی  |  بخوانید, ...ادامه مطلب

  • بخت و چشم و مویت

  • دلربایی می کند در بادگیسوی پریشانتبه به چه زیباست دنیااز نگاه چشمانتچشم و مویت هر دومانند بخت من استسیاه است و سیاه است و سیاهجلیل میاحی + نوشته شده در  پنجشنبه بیست و هفتم بهمن ۱۴۰۱ساعت 13:5&nbsp توسط جلیل میاحی  |  بخوانید, ...ادامه مطلب

  • اشکِ هر چشمی آبرو نیست

  • اشک هر چشمی آبرو نیستچشم عاشق را دگر سو نیستدل شکستن نیست رسم آزادگاندل شکسته را دگر رفو نیستجلیل میاحی + نوشته شده در  چهارشنبه بیست و نهم تیر ۱۴۰۱ساعت 19:34&nbsp توسط جلیل میاحی  |  بخوانید, ...ادامه مطلب

  • پیچیده ایم در هم

  • چنان پیچیده ایم در هم که جان تو شده جانمتو شادی ، شادمانم ، پریشانی پریشانمتو آسمانی ، پُر از ستاره ی درخشانیو من دریای طوفانی که دائم رو به طغیانمجلیل میاحی + نوشته شده در  چهارشنبه بیست و نهم تیر ۱۴۰۱ساعت 19:37&nbsp توسط جلیل میاحی  |  بخوانید, ...ادامه مطلب

  • تبعیض

  • سخت می تابد خورشیدبر لاشه ی متعفن تبعیضدر کویر بی باران و آشفته زدهسر بالا می آورد سرابی متروکاز یک توهمّ خالی و پوکمی وزد طوفان بغضدر کوچه ی پُر پیچ و خم حزین.جلیل میاحی + نوشته شده در  دوشنبه چهاردهم شهریور ۱۴۰۱ساعت 15:34&nbsp توسط جلیل میاحی  |  بخوانید, ...ادامه مطلب

  • نفسِ بویت

  • اِشتیاقم می کَشد آتش به جان صبر منمی زند هردم کلنگی بر سرِ قبر منآسمانت را ستاره تا ستاره می رومتا که بارد نفسِ بوی تو را ابر منجلیل میاحی + نوشته شده در  سه شنبه بیست و چهارم اسفند ۱۴۰۰ساعت 23:42&nbsp توسط جلیل میاحی  |  بخوانید, ...ادامه مطلب

  • پرنده ی مهربون ( کودکانه )

  • پرنده ها دوست دارن همیشه آزاد باشن در آسمان آبی بال بکشن شاد باشن بر شاخه ها بشینن راحت آواز بخونن دوست ندارن اسیر شن یا تو قفس بمونن هر چه پرنده دیدم صداشو یا شنیدم شادی می کرد فراوان من از دلش فهمیدم پرنده ی مهربون همیشه آواز بخون من میدهم قول به تو دون بپاشم زمستون جلیل میاحی, ...ادامه مطلب

  • من پیر شدم

  • چگونه پیدایت کنمکه خود گم کرده ای خویش راچگونه دوستت داشته باشموقتکه چشمانت را از چشمانم مخفی کرده ایتو می گویی عشق قوی تر استپس چرا کاری نمی کند؟چرا دوری از تو برایم دشوار شده است ؟زمانیکه دلم برایت , ...ادامه مطلب

  • جدیدترین مطالب منتشر شده

    گزیده مطالب

    تبلیغات

    برچسب ها