در تپش دیروزها و امروزها
در عطش هرشب و هرروزها
رخنه در دشتِ دل کردی به زور
مرا در حد جنون بردی به دور
سکوتِ دل در صدایم نشست
بغضی شد و در گلویم شکست
دیر کردی نیمه ام دیر آمدی
با دیگری رفتی و پیر آمدی
بغلت را برای غیر گشودی
غزلت را برای من سرودی
آمدی کاسه دل، پرشور کنی؟
یا که چشم مرا، پر نور کنی؟
با حسِ قشنگ به رویا ببری؟
سیراب زعشق به دریا ببری؟
حال که تن پیچید با غیر آمدی
دیر کردی نیمه ام دیر آمدی
جلیل میاحی
برچسب : نویسنده : 5jalilmayahi6 بازدید : 23