من برگشتم

ساخت وبلاگ

من برگشتم
با همون اَخم وتَخم
با همون خنده ها
مانند قدیم،
به مثل گذشته ها

من هنوز همونم
پر از دیوانگی و جنونم
چرا که،عشق تو
ریشه کرده توی خونم

من هستم که بودم
که برایت شعر می سرودم
با عشق با همه ی وجودم
بغل برایت می گشودم

از برای تو من آمدم
و دیدمت از دور
پُر حرارت و پرشور
با چشمانی
وسیع و پرنور

تو هم همان بودی
شاد و خندون
دیونه و مجنون
مثل همیشه
با عشق مفتون

وقتی مرا دیدی
ناگهان خندیدی
خنده ات برای چه بود؟
نمی دانم ...

من دستت را گرفتم
نرم بود و لطیف
زیبا بود و ظریف

مثل آن وقتها اما
دیگر نداشت گرما

بوسیدم تو را
تو هم
بوسیدی مرا

اما بوسه هایت
مثل همیشه گرم و عاشقانه نبود
انگار احساست صادقانه نبود

بوییدم تو را ولی...
بوی عِطر شیرین تنت
مغلوب بوی عِطر تلخ پیراهنت
شده بوده و
نگاه گرم و سوزان طلوع چشمانت
به غروبی غمگین و سرد تبدیل شده بود

اما تو هنوز برای من
همان بودی

همان آرام جان من در
جهان بودی

جلیل میاحی

+ نوشته شده در  دوشنبه سیزدهم آذر ۱۴۰۲ساعت 12:30&nbsp توسط جلیل متفرقه (میاحی)  | 

دل نوشته های من ...
ما را در سایت دل نوشته های من دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 5jalilmayahi6 بازدید : 41 تاريخ : شنبه 18 آذر 1402 ساعت: 15:15