دل نوشته های من

متن مرتبط با «شعر» در سایت دل نوشته های من نوشته شده است

شعر نگاهت

  • غمی دارم، که پیچیده در جانمدلگیرم، دلیلش را من نمی دانمنگاهت شعریست و من رو نویسماشعار را من ازچشم تو می خوانمجلیل میاحی + نوشته شده در  شنبه بیست و هشتم اسفند ۱۴۰۰ساعت 17:24&nbsp توسط جلیل میاحی  |  بخوانید, ...ادامه مطلب

  • بعد آغوش تو شعر پناهگاهم شد

  • بعد آغوش تو،شعر پناهگاهم, شدمصرع و قافیه ،جای پناهم شدقلم از جان نوشت با جوهر خویشاما صاحب اثرش،دفتر سیاهم شدقلم از تو نوشت،خیره شد به آسمانرُخ زیبای تو نمایانِ در ماهم شدغرقِ رویا گشتم و خیالی خامو عشقی که تبدیل به آهم شدتاختم بر اُمید وآهی و بر باد رفتهتباه و شکست حاصل اِشتباهم شدرویا زیستن سیرت دیوانه گان استبهای این حقیقت عمر کوتاهم شد.جلیل میاحی, ...ادامه مطلب

  • عشق ناکام

  • در مدرسه عشق، معلم من،بود!! عشق و وفاداری را او به من آموخت، بارانی از عشق بر قلبم می بارید و از سقوط قطرات آن نغمه های عاشقانه برایم می سرود، مرا مجنون و مست عشق می کرد، تمام فکر و عقلم را سلب و روحم را بیتاب خود می کرد، از ضربان قلبم زیباترین ریتم را می ساخت و با زیبایی تمام آهنگ آن را می نواخت و با آوازش تمام مرغان عاشق را می رقصاند، اما روزگار و تقدیر بی رحم او را از من گرفت، و روح من برای همیشه همراه او رفت، و تا ابد جسد مرا بی روح و تنها گذاشت و آن دنیای زیبا و پر از عشق و روشنایی که برایم ساخته بود به غربتی سرد و تاریک تبدیل شد و من تنها و بی روح در آن غربت جا مانده ام و تنها با خاطرات او زنده ام جلیل میاحے  ,عشق ناکام,عشق ناکام شعر,عشق ناکام من ...ادامه مطلب

  • زمستان در راه است

  • بعد از بهار از تابستان گفتیم از پاییز نوشتیم و حال زمستان در راه است زمستان با شب های سرد و طولانی همراه دریایی از احساس و دلتنگی رویاهای دست نیافتنی باران و خاطرات به یاد ماندنی با قصه های پدر بزرگ در کنار آتش بخاری و گرمای زیر کرسی همراه خاطرات گذشته و صدای برخورد قطرات باران بر بام و شیشه های پنجره زمستان در راه است جلیل میاحے,زمستان در راه است,شعر زمستان در راه است,سریال زمستان در راه است ...ادامه مطلب

  • شب و تاریکی

  • و باز هم شب فرا می رسد ... و تاریکی همه جا را خواد گرفت... و باز قلب ها و چشم ها متفاوت می شوند...... در ان تاریکی شب ... در اینجا قلبی در اتش فراق عشقش در حال سوختن است.... و جای دیگر صدای ضربان تند قلبی شنیده می شود که برای عشقش می تپد..... در اینجا چشمانی بسته و بخواب نرفته و اشک از اعماقش به بیرون سرازیر میشود... وجای دیگر چشمانی از عشق و محبت خمار و کم کم بسته شده است.... وای از شب و تاریکی اش که همیشه در ان قلبها و چشم ها متفاوتند... جلیل میاحے,شب و تاریکی,شعر شب و تاریکی,شب تاریکی,شب تاریکی علی لهراسبی,شب تاریکی لهراسبی,شب است و تاریکی,تعبیرخواب شب و تاریکی,تعبیر شب و تاریکی,شب تاریکی از علی لهراسبی,ترس از شب و تاریکی ...ادامه مطلب

  • خواب شیرین

  • دلنوشته های من: یک شب  به خوابم امدی شبنمی بودی بر برگ درختانم با ناز و لبخند همیشگی به چشمانم نگاه کردی و تمام زخمهایم را  التیام دادی صبح که از خواب بیدار شدم نه درختی بود نه برگی نه شبنمی نه از تو اثری اما تمام زخمهایم بهبود یافته بود   جلیل میاحے,خواب شیرین,خواب شیرین شعر,خواب شیرینی,خواب شیرینی دادن,خواب شیرین لیلا فروهر,خواب شیرینی خامه ای,خواب شیرین شهر دلها اینجاست,خواب شیرین سالار عقیلی,شیرین خواب مرکزی,تعبیر خواب شیرینی خامه ای ...ادامه مطلب

  • جدیدترین مطالب منتشر شده

    گزیده مطالب

    تبلیغات

    برچسب ها