در میان تمام سنگینی غم و غصه هایم
خاطرخواه تو،و عاشق نفسهایت شدم
دلتنگی به قلبم فشار زیادی می آورد
و مرا مجبور رفتن،به آنجایی که تو هستی می کند
در آنجا نفسم هایم سنگین می شود
إنگار در جایی که تو هستی
اکسیژن وجود ندارد
إحساس خفگی وحشتناکی می کنم
نیاز شدید به إستنشاق نفسهایت دارم
و إحتیاج فراوان به آغوش گرم و پرمحبتت
تا سرم را بر سینه ات بگذارم
و در بفلت و میان دستان پرمهرت جا بگیرم
و در آنجا نفس های عمیقی بکشم
طوری که تمام سینه ام و ریه هایم
از نفس هایت إشباع و پر شود
و در آن گرمای آغوش پر از عشق و محبتت
تمام عالم و آدم را به فراموشی بسپارم
جلیل میاحے
برچسب : نویسنده : 5jalilmayahi6 بازدید : 133