خواب تو را دیدم

ساخت وبلاگ

دوش خوابِ تورا دیدم،از خواب پریدم

دلـنگران لرزیدم،از اضطراب پرسیدم

 

این چه گناهیست که مرتکبِ آن شده ام؟

‌از خطاب با تو خسته و از عتاب بریدم

 

روزها میدمی همچو آفتاب، بر سر من

شبها می درخشی،بر افکارِ خرابِ پلیدم

 

اضطراب بخندید و بگفتا،به منِ آشفته حال

من طلبیده ی دعای تو و،مستجاب سعیدم

 

بگفتم زشت چهره ی پلید،طلب نکردم تورا از رب السعید

تو آمدی کنارم کردی سیه روزگارم،ازتو فقط عذاب دیدم

 

بگفتا جزی از عشقم،که تو طلب کردی مرا

هیچ عشقی جز به خالق،خالص و ناب ندیدم

 

عشق خدا کردی رها عاشق مخلوق شده ای

عشق مخلوق ترس است و عذاب و من سراب تردیدم

 

بگفتم ای اضطراب کردم من انتخاب،گرعشق باشد

ترس و نگرانی و عذاب،همگی بمانید در دل تواّب شهیدم

 

حرف هایمان به اتمام رسید و من فهمیدم

زیر بار عشق و زخم های پر التهاب خمیدم

 

عشق تورا با تمام درد و زخم هایش به جان دل گزیدم

و از کرده خویش خرسند و به این انتخاب بالیدم

 

ای نازنین هر شب برایت می نگارم تا طلوعی دیگر

و من در حسرت دیدن چشمانت اسیر تراب تبعیدم

 

نگار من سخت است ندیدن ماه رویت،اما

صدای نفس هایت تا هست در انقلاب جاویدم

 

با نام و یاد تو،شاد و خرم بودم روز و شب ،اما

شنیدم خبر رفتنت را،دور خود مانند گرداب چرخیدم

 

آن روز من بودم و یک دنیای تارو تاریک و سرد

خدا هم شاهد بود که من آن روز خوناب باریدم

 

بی اختیار و بی هدف مانند دیوانه ها

در کوی و برزن بی حواس و بی رکاب دویدم

 

ناگهان به جنگل سیاه جدایی رسیدم

سرگردان و آشفته حال در باتلاق مرداب تپیدم

 

غرق در غرور بودم حال در باتلاق فرو فریاد کشیدم

ناگهان از دور از پشت یک نور جواب شنیدم

 

بگیر شاخه ی امید را برهان از این عشق جان خویش را

او نمی دانست،جان من تو بودی و از این باب خندیدم

 

سراسر دنیای من غم و غصه بود این هم پایان این قصه بود

در تابوت خاطراتت خوابیدم با بوی خوش آنها از خواب پریدم

 

جلیل میاحی

دل نوشته های من ...
ما را در سایت دل نوشته های من دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 5jalilmayahi6 بازدید : 139 تاريخ : يکشنبه 8 ارديبهشت 1398 ساعت: 18:44