شد نقطه ای در انتهای مسیر
گم گشته ی جهان پستِ حقیر
در گلشنِ ویران گرفتار و اسیر
محکوم به حکم روزگار و تقدیر
تارو تاریک،خاموش و بی فروغ
غرقِ دنیای پر از نور و دروغ
۰
صبح شادی،روزهای خوش و خوب
یک به یک در برش گشت غروب
دریغ از فراز و نشیب های روزگار
که خوبان زهر سو می شوند گرفتار
با زبان بی زبانی خواند سرود بی گناهی
آوای آسمانی ، با نسیم صبحگاهی
نوید عشق داد و خبر از یار و بهار
گشود پنجره ی دل،فرو ریخت غبار
جلیل میاحی
برچسب : نویسنده : 5jalilmayahi6 بازدید : 115