به زیر آسمان و نور مهتاب
دلم دارد فراقی از تب و تاب
غمی دارم میان عقل و احساس
ربوده از دو چشمان ترم خواب
به خاطر اشتباهاتم عیان است
خطاهایی که دیگر گشته است باب
بّرّد با خود مرا چون برگ خُشکی
اسیری که به هر سو گشته پرتاب
همان برگی که از عشق تو خشکید
همان نقشی که امروز است بر آب
همان برگی که میبارید شبنم
به مانند تلاطمهای سیلاب
بیا امروز و رحمی کن بر من
مرا با خود ببر رو سوی محراب
همان محراب چشمان خمارت
شراب در پیاله، بادهی ناب
جلیل میاحی
برچسب : نویسنده : 5jalilmayahi6 بازدید : 110