به کوچه های قلبم،
که از شلوغی
و ترافیک کلمات،
رنج می برد،
تماشا می کرد.
و به باران، که با قطراتش،
تمام برگ هایم را، خیس می کرد
و کلمات آنها را، یکی پس از دیگری،
می شست و پاک می کرد،
بی تفاوت، از پشت پنجره،
تماشا می کرد،
و با نگاهش،
هیزم را در آتشدان قلبم،
به آتش می کشید.
و به چشمانم، که تمام کلمات را،
برایش می سرود، تماشا می کرد،
و من در عالم خیال، همراه او
سوار بر درشکه رویاها می شدم،
و به سرزمین قلبش، سفر می کردم،
و در خیابانها، و کوچه های قلبش،
گم می شدم،
و او همچنان، بی تفاوت، از پشت
پنجره اتاقش، بیرون را تماشا می کرد.
جلیل میاحے
دل نوشته های من ...برچسب : عالم خیال,عالم خیال چیست,عالم خیال متصل و منفصل, نویسنده : 5jalilmayahi6 بازدید : 136